وصیت نامه شهيد رضا ظهوري مهريزي

شهيد رضا ظهوري مهريزي
نام پدر: محمدحسن      يگان اعزام كننده: سپاه مهريز
محل تولد: بغدادآباد     چگونگي شهادت: تركش به پهلو
تاريخ تولد: 1/9/1335     محل دفن:گلزار شهداي بغدادآبادسفلی
وضعيت تأهل: مجرد     تاريخ شهادت: 4/1/1361
محل شهادت: رقابيه    سن شهادت: 26 سالگي
«بهترين مردن شهادت است، بالاترين اجرها براي انساني كه در راه خدا مبارزه مي‌‌كند نوشيدن شربت گواراي شهادت است، خوشا به حال آن عزيزان و گوارا باد بر آنها اين نعمت بزرگ الهي، آنها با شهادت اجرشان را گرفتند.»                      (رهبر معظم انقلاب آقاي خامنه‌اي)
شهيد ظهوري در اول آذر سال 1335 در مهريز متولد شد. پس از گذران دوران كودكي توانست درسش را تا مقطع ديپلم ادامه دهد و سپس با شركت در كنكور سراسري در رشته مكانيك قبول و پس از گرفتن فوق ديپلم در اين رشته به خدمت اعزام شد و با فرمان امام از خدمت سربازي فرار كرد و سپس بار ديگر در كنكور شركت و اين بار در رشته شيمي دانشگاه تهران قبول شد كه بعد از 6 ماه به دليل انقلاب فرهنگي، دانشگاه تعطيل شد او در جهاد دانشگاهي كارش را ادامه داد تا اينكه به عضويت سپاه پاسداران درآمد و به جبهه اعزام شد و در14/1/1361 بر اثر اصابت تركش در عمليات فتح‌المبين به لقاء‌الله پيوست.
و اينك گوشه‌هايي از زندگيش:
فرشته آزادي:
آزادي تعبير بسيار زيبايي است، چراكه انسانها آزاد آفريده شده‌اند و دغدغه استكبار در طول ساليان دراز اين بوده است كه با حركات فرهنگي و نظامي، و يا آشكارا به مقابله با آزادي برخيزد، چراكه او همواره مي‌خواهد انسان آزادانديش را در زير يوغ القاهاي مستكبرانه خويش و در انحصار اهداف ذلت بار خويش به كار بگيرد و آنها همواره با دين مقدس اسلام كه آزادي واقعي را براي انسانها به ارمغان آورده است در ستيز بوده‌اند و حتي با تعابير سفطه جويانه براي رسيدن به مقاصد شوم خود آزادي را «وارونه» تفسير و انواع انحرافات بشري را با نام زيباي «آزادي» توجيه كردند و اين شهيد عزيز مي‌داند «آزادي» از بند اسارت اينان، چه معنايي دارد و مي‌گويد براي حفظ آزادي بايد از جان گذشت... .
 شادماني:
آنان كه با بينش الهي خود معناي قرب و وصال را درك مي‌كنند و مي‌دانند به چه سفرآسماني‌اي مي‌روند، معلوم است كه شادمانند چراكه جذبه توفيق چراغ راهشان شد و در مسير عشق هدايت شدند و قايق خويش را با سرور در شط خون تا ساحل لقاء پيش بردند... .
در سنگر شهادت بانغمه‌هاي يا رب        زورق به خون برانيم تا ساحل لقاء را
مهمان:
او كه سرشار از عرفان و معنويت است در كلامش تعابير زيبا به كار برده است، او در قسمتي از نامه‌‌اش به خانواده مي‌گويد: چند لحظه‌اي كه مهمان شما بودم، زحمات شما را نمي‌توانم توصيف كنم، براستي كه ما در معبر دنيا چند صباحي بيشتر مهمان نيستيم و مردان خدا در اين گذرگاه فاني رحل اقامت نمي‌افكنند... .
مرغ باغ ملكوتم نيم از عالم خاك        چند روزي قفسي ساخته‌اند از بدنم
استمرار حكومت الله:
او كه خود در حوادث انقلاب سهيم بوده است و عظمت آن را درك مي‌كند و جاء الحق و زهق الباطل را به رهبري امامش لمس كرده است، براي استمرار اين حكومت الهي و مبارزه با دشمنان آن همه را تا جايي كه استطاعت دارند به آمادگي دعوت مي‌كند «و اعدو الهم ما استطعتم من قوه»
و اينك فرازهايي از سخنانش:
سرانجام پيك اميد با لحن شيوا و مطلوبش اين آوا را نويدم داد كه آري تو هم در زمره كساني هستي كه مي‌تواني در شمار جهاد كنندگان در راه اسلام و قرآن قرار بگيري و در تحقق آرمانها و هدفهاي جمهوري اسلامي نقشي هر چند كوچك ايفا كني... .

«راهت ادامه دارد اي شهيد»
«والسلام»