وصیت نامه شهيدحسينعلي نصيري باغ دهوكي

شهيدحسينعلي نصيري باغ دهوكي
نام پدر: حسين        يگان اعزام كننده: ارتش
محل تولد: مهريز        چگونگي شهادت: جراحات وارده
تاريخ تولد: 18/8/1340    محل دفن: مفقوالجسد
وضعيت تأهل: مجرد    تاريخ شهادت: 2/5/1361
محل شهادت: شلمچه    سن شهادت: 21 سالگي
«شما (خانواده شهدا) چشم و چراغ اين ملتيد، خداوند يارتان باد شما با ايثار فرزندان و جوانان و عزيزان خود نشان داديد كه توطئه‌هاي داخل و خارج نخواهد توانست بر اين ملت پيروز شود.»                             امام خميني(ره)
خانواده‌‌هاي شهدا كم توقع و صبور عزيزترين و نزديكترين نزديكانشان را تقديم اسلام كردند و جامعه مديون آنهاست، باشد كه بتوانيم قدردان اين عزيزان باشيم و از حرمت خون شهيدان حراست كنيم. شهيد حسينعلي نصيري در سال 1340 در خانواده ساده و صميمي چشم به جهان گشود در كودكي بسيار با هوش و زرنگ بود و در مدرسه شاگرد ممتاز بود. وي پس از اخذ ديپلم براي انجام خدمت سربازي آموزش‌هاي لازم را در تربت حيدريه فرا گرفت و سپس عازم سرزمين‌هاي نور شد، اين رزمنده سلحشور در عمليات رمضان شركت كرد و در تاريخ 2/5/1361 به شهادت رسيد و روح پاكش با ملكوتيان هم آشيانه شد و ذره‌اي از وجودش نيز بدست خانواده‌اش نرسيد. شايد تقدير بود اين عروج روحاني با همه وجودش انجام پذيرد.
گوشه‌هايي از زندگيش:
ويژگي‌هاي شهيد:
از زمان كودكي عشق و علاقه زيادي به فراگيري علوم وسايل ديني داشت و در سن 7 سالگي تمام احكام نماز را مي‌دانست و تمام روزه‌هايش را مي‌گرفت، بسيار مهربان بود و به پدر و مادر خود احترام مي‌گذاشت، سعي مي‌كرد نماز خود را به جماعت بخواند.

نابرده رنج گنج ميسر نمي شود... :
او دوره ابتدايي را پشت سرگذاشت و براي گذراندن مقطع راهنمايي هر روز با پاي پياده مسافت زيادي را طي مي‌‌كرد و در جواب مادر كه به او مي‌گفت: كه اينطوري خيلي سخت است و اذيت مي‌‌شوي مي‌‌گفت: « نابرده رنج گنج ميسر نمي‌شود» وي بسيار سخت‌كوش بود و براي ادامه تحصيل به مركز استان رفت و در آنجا نصف روز در مغازه شيريني‌پزي كار مي‌كرد و نصف روز را درس مي‌خواند.
علاقه به امام:
اين سرباز سلحشور اسلام علاقه زيادي به رهبر انقلاب داشت و دوست داشت كه خدمت سربازيش را در سپاه انجام دهد ولي چون چند روزي از خدمتش گذشته بود سپاه او را نپذيرفت و او در كنار همرزمان ارتشي خود مي‌جنگيد و سرانجام هم به آرزوي خود رسيد و راه امام را طي كرد و در آسمان سرخ شهادت چون ستاره‌اي ماندگار شد. تا نور وجودش روشنايي راه ره‌پويانش باشد.
شهيد مفقودالأثر:
زماني كه مي‌خواست به جبهه برود مي‌گفت: حالا ديگر بايد شربت(شهادت) بنوشم و انگار شهادت به او الهام شده بود زيرا كه مي‌گفت: من ديگر برنمي‌گردم. آري او رفت و با شهادت خويش زرين‌ترين برگ زندگيش ورق خورد... و خانواده‌اش سالها در انتظار پاره‌‌اي از وجودش بودند و مادر شهيد كه سالها در انتظار بود سرانجام به آرزويش نرسيد زيرا كه فرزندش به معراج رفته بود و با تمامي ذرات وجودش به جانان پيوسته بود.
شــلمــچــه خــاك تــو لايــق بوئيــدن است
چراكه هزاران لاله درآن درحال روئيدن است
صبر الهي:
خانواده‌اش مي‌گويند: از دست دادن جوان خيلي سخت است ولي وقتي در راه اسلام باشد خداوند صبر عجيبي اعطا مي‌كند. آري با پشتوانه صبر الهي بود كه ملت شهيدپرور ايران فوج فوج در جبهه‌ها حضور يافتند و در برابر شهادت عزيزانشان مقاومت كردند و با شهادت و صبر و پايداري خويش، سرافرازي كشور را تضمين كردند.
در مذهب خونين كفنان باختن جان شده عادت
در كيش دلاويز محبت به ازاين نيست عبــادت

«نام و يادش همواره جاودان باد»
«والسلام»