وصیت نامه شهيد مهدي زارع‌‌‌زاده

شهيد مهدي زارع‌‌‌زاده
نام پدر: غلامحسين  يگان اعزام كننده: بسيج سپاه مهريز
محل تولد: مهريز   چگونگي شهادت: اصابت تير به سر
تاريخ تولد: 1/5/1340 محل دفن: گلزار شهداي بغدادآبادعلیا
وضعيت تأهل: مجرد  تاريخ شهادت:  23/11/1359
محل شهادت: مريوان  سن شهادت: 19 سالگي
بسيجي را با سيمايي برافروخته و قلبي مملو از عشق مي‌شناسيم. بسيجي، مخلص، بي‌ادعا و دريا دل است به دنبال نام و شهرت نيست هر كجا سخن از پاكان صادق و دلباختگان بي‌قرار است بي‌اختيار نام بسيجي  و بسيج را مي جوئيم و آنگاه كه سخن از ايثار و جان دادن است نام بسيجي در ميان ايثارگران مي‌درخشد و هرگاه سخن از حماسه است بسيجي جلودار است زيراكه بسيج بر محور مكتب حسين است و بسيجي شاگرد پاك و بي‌غل و غش اين مكتب است كه آموزگار بزرگ آن فرزند فاطمه اطهر و علي مرتضي است. آري اينان با  پيروي از حسين و فرزندانش و دوست‌دارانش اگرچه در زير سم ستوران قطعه قطعه شدند دست از ياري و حمايت مولايشان برنداشتند و اين معني در طول 8 سال دفاع جانانه به اثبات رسيده است و... .
شهيد مهدي زارع‌زاده در اول مرداد 1340 برابر با نيمه شعبان در مهريز به دنيا آمد. پدرش كشاورز و مادرش از فرزندان حضرت زهرا بود. دوران كودكي را در زادگاه خود گذراند و در هفت سالگي به دبستان رفت و پس از طي دوره دبستان و مقطع راهنمايي براي ادامه تحصيل به مركز استان رفت و دوره‌ي دبيرستان را در دبيرستان رسوليان به پايان برد. وي دانشجوي رياضي در دانشسراي عالي يزد بود كه با تعطيلي دانشگاه‌ها مواجه شد. تصميم گرفت براي تحصيل علوم ديني به قم برود اما جنگ تحميلي عراق عليه ايران تصميم او را تغيير داد و با عضويت در بسيج و فراگيري آموزش‌‌‌هاي لازم عازم مناطق جنگي شد و سرانجام پس از روزها حضور در جبهه هنگامي كه دلاورانه به عنوان ديده‌بان، پيشاپيش برادران همرزم خويش حركت مي‌كرد  به دست ناپاك دشمنان خلق خدا و جيره خواران  اجنبي دستگير شد و مورد شكنجه قرار گرفت و در تاريخ 23/11/1359 دعوت حق را لبيك گفت و در مريوان جام شهادت را سر كشيد.
سير الي‌‌الله مع‌الله:
اين دانشجوي توحيدي و عارف كه از توحيد نظري به توحيد افعالي رسيده است در گوشه‌اي از كلامش مي‌گويد: در بيم و اضطراربم از اينكه خداي ناخواسته در اين سفر تكاملي كه صالحان و مقربان را به مقام مي‌رساند يك لحظه ضعف و بغض مادي مرا به غير رب و غير الله مشغول نسازد. آفرين بر تو اي سالك الي الله كه براي رسيدن به مقام محمود الهي از خود او كمك و ياري مي‌خواهي و صراط مستقيم الهي برگزيده‌اي.
حفظ حدود و سنت الهي:
اين بسيجي در برابر دين الهي احساس مسئوليت مي‌كند و مي‌داند كه بايد براي حفظ آبرو و شرف و اسلام عزيز دل از تعلقات خويش بركند بنابراين در قسمتي از كلامش خطاب به مادر مهربان و شهيدپرور خويش كه افتخار دارد كه دو فرزندش را در راه حسين قرباني ‌كند مي‌گويد: مادر مي‌داني كه حفظ حدود و سنت الهي از ماندن در كنار شما و جبران خوبي‌هاي شما برتر است.
نداي حسين از كربلاي خونين شهر و آبادان و...:
او انگيزه حركت عارفانه خود را لبيك به نداي هل‌ من ناصر ينصرني حسين مي‌داند كه در كربلاهاي خونين سرزمين اسلامي طنين‌انداز است و او خود را امانتي الهي مي‌داند كه بايد براي خدمت و ياري دين خدا هجرت كند.
شهيد آگاه و استوار:
او با مطالعه در مكتب‌‌‌هاي كمونيسم سوسياليسم و ليبراليسم، متوجه التقاط و انحراف عقايد آنها شده بود و به پوچي اين مكاتب واقف بود و با منطق و استدلال اين مكاتب را رد مي‌كرد و مي‌گفت هيچ كدام از اين مكاتب براي انسانيت و انسان شدن بشر قدمي برنداشته‌اند.
فرازي از وصيت‌نامه‌اش:
دوست دارم شهيد شوم و به وطن بياورندم نه آنكه بيايم. اگرچه شهادت را آن زمان شيرين‌تر احساس خواهم نمود كه پيروزي اسلام بر كفر تمام شود و پرچم لااله‌الاالله و محمد‌رسولالله در بلنداي گامهاي شيطاني و در كل جهان به اهتزاز درآيد.